نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی

۲۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

صدای من همیشه هست،

تو همیشه نمیشنوی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۵۴
دره آبی

دایره، بزرگترین نماد در تمام جهان.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۷
دره آبی

بهترین جا برای یافتن آرامش،  سکوت، عقل و حتی فرار،

خونه ست.

البته عزیزم خوب دقت داشته باش که دارم میگم خونه،نه سگ دونی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۱
دره آبی

نا امید شدم.

شاید حتی نا امیدم کردی.

چقدر به این جمله اعتقاد داری؟

من بسیار.

از آن رو که نا امید شدم.

نا امیدم کردی...

و همانند طبیعتش،بسیار دردناک است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۴
دره آبی

اگر روزی از کسی دسته گل نرگس هدیه بگیرم،

بدون شک خود را خوشبخت خواهم دید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۱
دره آبی

اتفاقا بیا بریم یه جایی که بدونیم میخوان بکشنمون،

ولی با شجاعت زندگی کنیم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۰۸
دره آبی

نه.

با من نیستی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۹
دره آبی

نفس تنگی گرفتم.

دلم لرزید.

وحشت دارم

با اینکه درخت ها جوانه زده،

نوشته ها حکایت از خبرهای آرام خلاف رویاهایم دارد...

من از شکوفه هم کمترم...

رودخانه تنهاست...

چه بد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۹
دره آبی
زیبا!
جنگ گرگ ها تجلی بی نظیری از نور است!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۱۸
دره آبی

گرگ به حقیقت موجود قابل ستایشی ست...

من نیز گرگم.

و  عاشق ماه...

تمام زندگی یک گرگ،ماه است و زوزه هایش برای او...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۱۰
دره آبی

گاهی هم میخواهی چیزی نگویی.

"مرهم به دست و...

ما را

مجروح میگذاری..."

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۶
دره آبی

با یار به ابد برسم یا به ابد برسم برای یار؟...

این چه غوغایی ست؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۱۱
دره آبی

کسانی هم هستند که از دلتنگ شدن برای عزیزشان حتی از مرگ هم بیشتر میترسند...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۰۴
دره آبی

نمیخوام خودمو نگاه کنم...

چرا؟

تا کجا با خودم نا دوست م؟...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۹
دره آبی

گاهی هم دوست داری صدایت را یک نفر پیش از بقیه بشنود...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۱
دره آبی

365 تقسیم به دو چه خواهد بود؟

منظورم از این سوال؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۴۳
دره آبی

یک،عدد نازنینی ست...

هزار و یک اما،

هیچ فکر کرده ای؟

جلوه ایست از همان یک همیشگی،

برای ثانیه های سر به آسمان بودن...

هزار و یک حضور خاصی ست...

هزار و یک فراموش نشدنی ست...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۲۱
دره آبی

آن روز ها همیشه دور واطراف بودم.نزدیک.

شعله و آتش را دوست داشتم.

آن روزها اگر پروانه بودم،این روز ها پلنگم.

و هرشب از نوک تپه میپرم،

که دستم به ماه برسد...

هر شب کمی بیشتر.

پلنگ صبورم...

دستت را خواهم گرفت...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۷
دره آبی

این که من حساسانه حسد می ورزم بحث مهمی نیست،

تو مرا با این خصلت و دود و تاریکی دوست خواهی داشت؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۰۸
دره آبی
هیچگاه اجازه ی کشف بی مورد نداده ام.
لیست های طولانی خاص نیستند.
آن ها که در خیالشان به غلط تلاش در کشف من کرده اند،چیزی نیافتند،جز سوال های تو در توی گمره کننده.
نه،من به هیچ وجه خبیث نیستم.
من همانقدر دربرابرت صادق نبودم که تو معصوم نبودی.
کلمه ها یک سبکی سنگین اند.
اما برای من راه رهایی هست.
این همان چیزیست که همیشه انکار کرده ای،وبا این وجود پرستیده ای.
بی تفاوت جلوه کردی،چون بیش از حد خواستارش بودی.
من،
من،
دست نیافتنی خواهم بود.
اگر نه برای دیگران،
به حتم برای تو.
پ.ن:باید اندوه خورد برای برگه های دون مایه ای که درونم را بر آن ها نقش زدم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۰۶
دره آبی