نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

تنفر و خشم هم مقدس است.

هست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۴
دره آبی

"دیری است که با شادی و رسوب ژرف آن در جان خویش بیگانه ام.آه!...ای آفریدگار!...

 آیا دوباره شادی را در پیشگاه طبیعت و انسان حس خواهم کرد؟

 نه!...هرگز!...واین چقدر بی رحمانه است!"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۳
دره آبی

از امروز به بعد نمیتونی به همین سادگی نگاه کنی.

خودت خواهی فهمید.

شجاعت بی حد و مرزی میخواد نَظَر به چَشمان من.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۰۴
دره آبی

" به روی کاغذ و دیوار و سنگ نوشتم تا که نوشته بخوانند

که آفتاب بیاید

نیامد..."

که آفتاب بیاید...

نیامد...

خورشیدم...

نیامد...

پ.ن:تبم فخر میفروخت به گرمای نور ظهر،

      چشم به خنکای رودخانه دوخته بودم،

      مثل همیشه آرزو داشتم آشنایی به ناگاه از جایی پیدایش شود.

      و قسمتم "کشیده ها کشیدم به رخانم به خلوت پستو ..." 

      بود...

 آخر چرا آفتاب نیامد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۳۶
دره آبی

حالم خوب نیست، نیست، نیست!

حالم اصلا نیست که بخواد خوب باشه یا بد!

چرا هیچی آرومم نمیکنه...

آتیش بکش این تنو،دیگه بسه!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۱۹
دره آبی

نام یار...

به سادگی و سادگی و سادگی...

به مهر مینوازد تو را...

نام یار،شفاست...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۳
دره آبی
هر چیزی بهایی داره.
انتخابی بکن که هیچوقت پشیمون نشی.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۳
دره آبی

"از بس تو زندگیمون همه چیز خوبه،نگرانم"

آره.

از خنده ی از ته دل امروزم نگرانم،

اگه فردا قرار باشه گریه ی ته دل بشه...

من همیشه ترسیده م.

پ.ن:

و عجیب ترین اتفاق، نقطه ی شروعِ حضورِ دوست ه...

از وقتی شروع میشه تا ابد،حضورش میتونه ترس رو ازت دور کنه...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۲۲
دره آبی
قول دادم حالم خوب باشه.
حالا
نا امیدی و بی مصرفی، محکم تر از همیشه گلومو فشار میده.
و اون چهره ای از خودمو توی آینه میبینم که از محبت رنج میبره.
و بنابراین بی رحم میشه.
و گرگ افکارشو تند تر و تند تر به جلو میرونه.
و می درّه...
و برای کارهاش از کسی اجازه نمیگیره ، و به کسی اهمیت نمی ده.
لامصب بیا جون منو بگیر!
نه،نمیگیری.
چون وقتی با دست خودم بهت بدم برات لذتی نداره.
میشینم تماشا کنم بدتر شدن همه چیزو.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۳
دره آبی

فقط یه معنی داره.

همه چیز فقط یه معنی داره.

داره یه چیزو نشون میده.

هرچی جلو رفت بدتر و بدتر و بدتر شد...

ببین.

بدتر،بدتر ،بدتر...

برای همینه که هرچی جلوتر هم بری،امیدوارتر ها قبل از هرچیز دیگه ای،شجاع ترند...

شجاع تر...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۳
دره آبی

دنبال اسم تو میگردم!

همش!

چرا...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۶
دره آبی

و پیمان ما این شد.

که چون در تمام سال،فقط یک ماه برایمان مقدس است...

هر روز آن را مست و دیوانه و شیدا باشیم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۳
دره آبی