نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی

خفه

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ب.ظ
قول دادم حالم خوب باشه.
حالا
نا امیدی و بی مصرفی، محکم تر از همیشه گلومو فشار میده.
و اون چهره ای از خودمو توی آینه میبینم که از محبت رنج میبره.
و بنابراین بی رحم میشه.
و گرگ افکارشو تند تر و تند تر به جلو میرونه.
و می درّه...
و برای کارهاش از کسی اجازه نمیگیره ، و به کسی اهمیت نمی ده.
لامصب بیا جون منو بگیر!
نه،نمیگیری.
چون وقتی با دست خودم بهت بدم برات لذتی نداره.
میشینم تماشا کنم بدتر شدن همه چیزو.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۰
دره آبی