نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی

چه زیبا آتش میگیرم زیر شلاق اشک هایم

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۵۹ ق.ظ

دور زدم و دور زدم و باز رسیدم به شب هایی که گذر زمان را مسخره میکنند. 

چشم هایم به خواب نمیروند،حرف نمی زنند، آرام نیستند. 

مشوّش اند و خیس... 

چقدر اندوه کشیده ام و بدنم تاب آورده!

چه عذاب ها که بر خودم اجبار نکردم، تا فراموش کنم که این خوشی از دستم می‌لغزد. و اصلا شاید هیچ خوشی نیست. 

قلبم نباید می لرزید... 

آسمان ها باریده ام... 

و ترسیده ام از این همه تاریکی و طوفان. و ماه ی که در این نزدیکی است و  نمیدانم نگریستنش گناهی ست بس بزرگ؟ بس عجیب؟ 

اصلا صدای من را میشنود؟ 

من به اشک هایم میخندم و نمیداند...

و هیچکس محرم نیست... 

پ. ن: در دلم هوا ابریست... بیا در دلم قدم بزن... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۹
دره آبی