تناقض در درونیاتم قُل میخورد.و شعاع کرانداری لا یتناهی ست...
دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ
مسجد،نماز،تو.
رنگ تمام کاموا ها توی دیگ قاطی شده،ولی خبری از بی رنگی نیست.
درک تشویش بشر کشف بزرگیه...
پریشونی امشب، قشنگی خواب صبحم رو ازم گرفت.
عادلانه نیست...
حقم نیست...هست؟
که اگه باشه کل خلقت و حتی خود تو ام کارساز نیست...
کاری ندارم اگه ترسو و احمقم،یا نا منصف.
دارم واقعا از بودنم بیزار میشم.
حس میکنم داری از جایی نگاهم میکنی که میخوای هیچوقت متوجه نشم حتی داری نگاهم میکنی...
۹۴/۱۰/۲۱