نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی

بی واژه

جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ

هیچ تعجبی ندارد اگر تمام حرف های زندگیم را

هنگام عبور از سر چهارراه ها

پل ها

یا خط های عابر پیاده به تو بزنم

نه من درست گفته ام...

نه تو درست شنیده ای...

اما صوت من به پرنده های بالای رودخانه که رسیده است...

باز هم برایت شعر مینویسم.

تو بخوان و ذوق کن.

و باز هم بگو"بیخیال گذشته،گذشته ها گذشته..."

و بعد به بهانه ی چای گرم

لابه لای این سرمای به خصوص آبان

چندساعتی بیشتر کنار هم خواهیم بود

و شاید تابلویی در این میان

رقم بخورد...


پ.ن:یه عزیزی گفت "همین که هستی کافیست".

      فکر کنم که تازه دارم میفهمم معنیشو.

      بودنت در قلب واژه ها نخواهد گنجید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۰
دره آبی