نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی

به رسم یادگار

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ب.ظ
پای حوض آبی ام که نشستم،یادم آمد.
که برای پرواز در این ارتفاع،چه ها "شد"
نکند-خدای ناکرده- پر بکشی از پرواز من؟
من را از این ارتفاع
ارتفاع تو
نباید هیچ سقوطی...
"مرا از تو نباید هیچ سقوطی..."
خیال بافم.
حتی اگر دوباره دلم شکست،
نقش خیال هایم را کنار حوض و شمعدانی قرمز میگذارم.
خیالم هایم باران و برف میخورد
لابد یک روز هم پاک میشود.
"باقی" آن را هم میسپارم به نور و صدا...

پ.ن:خبر نداری،شعر مینوشم از تو جرعه جرعه ...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۹
دره آبی