نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

نقاش سرگردان در خیابان های سنگی!

نور همیشه تاریکی را می شکافد،تاریکی نور را هرگز.

طبقه بندی موضوعی
صدای سکوت خودت برای خودت،دیوانه کننده ست.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۱۸
دره آبی
حق نداشتی به نگاه رو به پایین او به آسمان دل ببندی.
اصلا اگر دل نبست چه؟...
چرا همیشه سخت ترین را انتخاب میکنی...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۸
دره آبی
روزهایم سر در گم اند.
مثل سردرگمی دوریان گری.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۵۱
دره آبی

نا حال ام.و این یعنی کسانی رو که نباید،ازخودم میرونم.

یعنی نمیخوام سکوت کنم و میکنم.

یعنی شاید خورشید اصلا طلایی نیست...

یعنی نقطه،ته خط.

یعنی،

نابود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۵
دره آبی

اگه آدم توی دشت زندگیش فقط یه درخت داشته باشه،حق داره دلش بخواد هر لحظه که بخواد ببینتش!حق داره!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۱
دره آبی

I feel like I'm nothing...

& when you feel like that,you just can't move on...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۳۶
دره آبی

خدای بزرگ.

زندگی الان من مثل ایستادن جلوی یه پیانوی خورد شده ست.

با عطش شدید برای نواختن.

ولی لباس سیاه پوشیدم.

پلک نمیزنم.

و از جام تکون نمیخورم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۹
دره آبی

دست،آتشکده ست.

ولی برای روشن کردن آتشکده،یک دست کافی نیست...

دست های من قبلا هیچ یخ نمیکرد...

به چه وهمی تبدیل شده ام؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۴۷
دره آبی
این یه اعلام رسمیه.
"تو وقتی کسی رو دوست داری چیزی از خودت نمیمونه دیگه...معمولا!"
و من چرا اینقدر یکیو رو دوست دارم درحالی که به خودم قول دادم که نداشته باشم!
دقیقا مثل این میمونه که مدت ها توی مریخ گیر کرده باشی و بعد که به زمین برگشتی به خودت قول بدی که دیگه فکرشم نکنی که دوباره اونجا بری.
ولی بعد یهو بفهمی داری روی خاک مریخ قدم میزنی!
چرا؟
چون خود آزاری داری.
یا هم اینکه،
یه مریخی هستی.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۴۳
دره آبی

به همین بی ربطی،من هم میشینم و تماشا میکنم چقدر همه چیز نسبت به من بی تفاوته.

هیچی نشد.

صبح شد.

الان ام شبه.

دوباره صبح میشه.

اصلا چرا آدمی خواسته داره که وقتی برآورده نمیشه این همه به هم میریزه؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۳۵
دره آبی

who am I?

can you introduce me?

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۹
دره آبی
ترسناکه.
اگه من حرف بزنم.
و تو بشنوی.
ولی هیچوقت نفهمی منظور من تو بودی.
تا بعد از مرگم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۳
دره آبی

از خودم عمیقا متنفرم.

و وقتی از خودت متنفری هیچ غلطی نمیتونی بکنی.

من عوضی مدت هاست با هنرم متارکه کردم.

و الان اونقدری حالم بد هست که زیر همه ی قول هام بزنم.

اونقدر حالم بد هست که تصمیم بگیرم حتی برای یک ثانیه ی دیگه هم تحمل نکنم و وانمود نکنم که همه چی خوبه.

و شاید حتی از یک ثانیه ی دیگه چهره ی سیاه و پرچروک من معلوم بشه...

و اونقدر حالم بد هست که از تمام آدم های انگشت شمار زندگیم که وحشتناک دوستشون دارم به طرز وحشتناک تری متنفر بشم.

و اونقدر حالم بد هست که زیر پتو غرق بشم.

و انوقدر حالم بد هست که حق داشته باشم بخوام یکی اینجا باشه.

یکی که اشکامو روی شونه های اون بریزم.

نه اینکه توی قیر مذاب دفنشون کنم...

و تو فقط فکر کن که از فردا خورشید و ماه و ستاره ها همه سیاه باشند

طلوع سیاه.

غروب سیاه.

نَفَسِ سیاه.

همه چیز میتونست تموم شده باشه!

و ما چرا دهنمو نمیبندیم و یکم به چشمای هم نگاه نمیکنیم!

و من چرا باید هر ثانیه زجر خودمو به چشمم ببینم؟

فقط الان معجزه میتونه منو نجات بده.

و اگه هیچ معجزه ای نشد...

به هرحال.امشب صبح میشه.و هیچ اتفاقی نمیفته.

و من میشینم و اینکه هیچ اتفاقی نمی افته رو تماشا میکنم.

و این ها همش تکرار میشه.

سال ها شد.

امروز شد

فردا هم...

میشه ازت بخوام تو نگذاری بشه؟

از همین امشب به بعد؟

و میشه خودت هم بخوای؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۸
دره آبی

عاشق شدم.

در این پیری،عاشقی سنگین نیست؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۴۸
دره آبی

همون بهتر که کسی وجود نداشت که درکش بکشه که ون کوگ و بتهوون و نیچه رو بفهمه.

همون بهتر که هیچوقت فهمیده نشدند.

و بکر موندند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۰۲
دره آبی

I've been fighting for too long and now I'm

shattered.

p.s: hey you,have you ever loved someone?

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۳
دره آبی

باید جایی بروم،

و تکه تکه شوم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۰
دره آبی

زخمه بزن به زخم من...

تو رو به خدا...

خونین و مالین کن منو...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۷
دره آبی

Yes.they left.

and I'm terrified cuz you will.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۴۲
دره آبی

Field of innocence.

Sad,dead,lost.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۰
دره آبی